کد خبر: 4260613
تاریخ انتشار : ۰۶ بهمن ۱۴۰۳ - ۰۹:۲۳
یادداشت

تحلیلی قرآنی بر رویکردهای تربیتی مطرح در علوم انسانی 

حجت‌الاسلام محمدتقی احمدی پرتو؛ پژوهشگر خانواده و تربیت در یادداشتی آورده است: مکاتب تربیتی غربی، با تقلیل‌ شأن انسان به نیازهای مادی و نادیده گرفتن تعالی او، در تأمین نیازهای جامع انسان ناکام بوده‌اند.

احمدی پرتوبه گزارش ایکنا، متن یادداشت حجت‌الاسلام والمسلمین محمدتقی احمدی پرتو؛ پژوهشگر خانواده و تربیت که در اختیار ایکنا قرار داده است که می‌خوانید:  
 
در دنیای معاصر، رویکردهای تربیتی متعددی در علوم انسانی غرب مطرح شده‌ که هر یک بر مبانی و فلسفه‌های خاص خود استوارند. یادداشت حاضر به بررسی انتقادی رویکردهای تربیتی رایج در علوم انسانی غرب، از منظر انسان‌شناسی قرآنی می‌پردازد.
این پژوهش، با روشی تحلیلی_انتقادی، مبانی و اصول برخی از مکاتب تربیتی غربی را با استفاده از آیات قرآن مورد بررسی و مقایسه قرار داده و نقاط قوت و ضعف هر یک را تبیین می‌کند و به این نتیجه می‌رسد که مکاتب تربیتی غربی، با تقلیل‌دادن شان انسان به نیازهای مادی و نادیده گرفتن تعالی او، در تامین نیازهای جامع انسان ناکام بوده‌اند. در مقابل، انسان‌شناسی قرآنی با تأکید بر ابعاد روحی، فطرت الهی، اختیار و کمال‌جویی انسان، الگویی جامع برای تربیت ارائه می‌دهد که به قرب الهی و تعالی معنوی انسان می‌انجامد. 
 
دسته‌بندی مکاتب تربیتی غرب
1.  دین‌گرا در برابر سکولار:
مکاتب دین‌گرا: ریشه در آموزه‌های دینی یهود و مسیحیت دارند.
مکاتب سکولار: فاقد رویکرد دینی بوده و عموماً بر اساس اومانیسم و سکولاریسم پایه‌ریزی شده‌اند.
2.  بر اساس زمان:
مکاتب تربیتی جدید غرب: پس از رنسانس و بر اساس اومانیسم و سکولاریسم مطرح شده‌اند.
3.  از منظر جایگاه دین:
مکاتب دینی: برای آموزه‌های دینی در تربیت انسان نقش قائل هستند (مانند مکاتب تربیتی یهود، مسیحیت و اگزیستانسیالیسم خداباور).
مکاتب غیر دینی (سکولار): هیچ شأن و جایگاهی برای دین در تربیت انسان قائل نیستند. این دسته خود به دو گروه تقسیم می‌شوند:
مکاتب افراطی: شأن انسان را فراتر از واقعیت دیده و گاهی او را به جای خدا می‌نشانند (مانند اگزیستانسیالیسم سارتر و انسان‌مداری مدرن).
مکاتب تفریطی: شأن انسان را فروتر از آنچه هست در نظر گرفته و او را در حد حیوان یا ماشین پایین می‌آورند (مانند روان‌تحلیلی فروید با تأکید بر غریزه جنسی و رفتارگرایی اسکینر با دیدگاه مکانیکی به انسان).
 
بررسی انتقادی برخی مکاتب تربیتی غرب از منظر قرآن
 
1.  اگزیستانسیالیسم:
مبانی: تقدم وجود بر ماهیت، تأکید بر آزادی و اختیار فردی، مسئولیت‌پذیری کامل فرد در قبال کمال انسانی، بی معنا بودن زندگی مگر اینکه فرد خود به آن معنا دهد.
 
نقد قرآنی: قرآن هدف از خلقت انسان را عبودیت و بندگی خداوند می‌داند (ذاریات، 56). همچنین قرآن با تأکید بر «تقوا» و «نظارت الهی»، دیدگاهی متفاوت با اگزیستانسیالیسم ارائه می‌دهد. تقوا به معنای ترس آگاهانه از خدا و پیروی از دستورات اوست. در اگزیستانسیالیسم، منبع ارزش‌ها و اصول اخلاقی خودِ انسان است، در حالی که در این آیه، ارزش‌ها و اصول اخلاقی از جانب خداوند تعیین می‌شوند. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَلْتَنْظُرْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ (حشر: 18) «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، از خدا پروا کنید و هر کس باید بنگرد که برای فردای خود چه پیش فرستاده است، و از خدا پروا کنید، که خدا به آنچه می‌کنید آگاه است.»
 
در اگزیستانسیالیسم، انسان کاملاً آزاد است و هیچ محدودیت و مرجعی بر او نیست. این آیه، با تأکید بر مسئولیت انسان در برابر خداوند، رهایی مطلق را نقد می‌کند و نشان می‌دهد که انسان در عین آزادی در انتخاب، باید در برابر خداوند پاسخگو باشد.
 
بنابراین قرآن دیدگاهی متفاوت از اگزیستانسیالیسم در مورد انسان، مسئولیت و معنای زندگی ارائه می‌دهد. در قرآن، انسان در برابر خداوند مسئول است و زندگی هدفمند است و معنای آن در رابطه با خداوند و پیروی از دستورات او یافت می‌شود. در واقع، دیدگاه قرآن با تأکید بر خدامحوری، مسئولیت در برابر خداوند، و هدفمندی زندگی، با خودآفرینی مطلق، معناسازی فردی، و نفی منابع وحیانی در اگزیستانسیالیسم، در تضاد است.
هایدگر هیچ مبنای از پیش تعیین شده‌ای برای معرفت نمی‌پذیرد و معتقد است هیچ قانون و راهنمایی عینی برای هدایت فرد وجود ندارد. این دیدگاه باعث ایجاد اضطراب و ناتوانی در پاسخ به پرسش‌های اساسی زندگی می‌شود. قرآن با ارائه راهنمایی‌های الهی، به انسان هویت و معنا می‌بخشد.
 
2.  اومانیسم:
انسان‌مداران می‌کوشند تا انسان را تجلی‌گاه همه هستی و همه هستی را دایرمدار او بدانند؛ یعنی به انسان جلوه خدایی بخشند و از او بتی افراشته‌اند که معبود خویش قرار گیرد و به هیچ چیز جز خود و به هیچ امری جز امر خویش نپردازد. انسان در این نگاهِ فزونی خواه و فرانگر، چون محور وجود قرار گرفته است می‌آموزد که هر چیزی را برای خود بخواهد و تمام هستی را طفیل خویش بداند و در نتیجه در برابر هیچ عامل و امری جز خود متعهد و مكلف نباشد.
 
نقد قرآنی:
آیه محوری؛ وَفِی أَنْفُسِکُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ (ذاریات، 21)؛ این آیه به طور مستقیم به انسان‌ها اشاره دارد و از آن‌ها می‌خواهد که در خودشان بیندیشند و نشانه‌های الهی را در وجود خود بیابند. برخلاف اومانیسم که انسان را محور عالم قرار می‌دهد و تمام هستی را به او نسبت می‌دهد، قرآن از انسان می‌خواهد که به خود به عنوان یک نشانه از آفرینش الهی نگاه کند.
 
آیات قرآن به طور کلی نشان می‌دهند که قرآن دیدگاهی متفاوت از اومانیسم (به ویژه اومانیسم سکولار) درباره انسان، هدف از زندگی و منابع معرفتی دارد. قرآن، برخلاف اومانیسم، بر بندگی خدا، پیروی از وحی، مسئولیت‌پذیری در برابر خداوند و توجه به ماوراءالطبیعه تأکید می‌کند. در حالی که اومانیسم انسان را محور هستی می‌داند و به خودبسندگی و استقلال او در تعیین ارزش‌ها و اهداف باور دارد، قرآن انسان را مخلوقی وابسته به خدا می‌داند که باید با بندگی و پیروی از وحی الهی به سعادت دست یابد. به طور خلاصه از منظر قرآن، انسان باید به دنبال یافتن خدا باشد و نه خود، و در همین مسیر است که معنا و هدف واقعی زندگی خود را پیدا خواهد کرد.
 
3. لذت‌گرایی و سودگرایی:
برخی معتقدند که ملاک و انگیزه گزینش هر کاری برای انسان لذت‌گرایی و سودجویی بوده و ارزش ذاتی اشخاص و رفتارهایشان به مقدار کوشش آنان در زمینه تامین منفعت و لذت  شخصی و عمومی است. منفعت و لذت شخصی هر دو از ارزش‌های ذاتی به شمار می‌آیند و در این میان تنها تجربه و احساس شخص است که ملاک اصلی ارزشگزاری قرار می‌گیرد. پس «خوب» آن است که برای شخص من منفعت و لذت داشته باشد و «بد» آن است که برای شخص من ضررسان و رنج‌آور باشد.
 
نقد قرآنی:
آیه محوری؛ الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیَاه الدُّنْیَا وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَوَابًا وَخَیْرٌ أَمَلًا (کهف، 46)؛ این آیه بیان می‌کند که مال و فرزندان که از جمله لذت‌های دنیوی و مورد توجه لذت‌گرایان و سودگرایان هستند، صرفا زینت و آرایش زندگی دنیا محسوب می‌شوند و ارزش ذاتی و ماندگاری ندارند. قرآن در اینجا، لذت‌های مادی و دنیوی را سطحی و ناپایدار معرفی می‌کند و دیدگاه مکتب لذت گرایی را به چالش می‌کشد. قرآن لذت‌های دنیوی را محدود و ناپایدار می‌داند و بر باقیات الصالحات تأکید می‌کند که نزد خداوند پاداشی بهتر و امیدواری نیکوتری دارند. ارزش واقعی در کسب رضایت خداست نه صرفا کسب لذت و منفعت.
 
فروید غرایز را تنها منبع انرژی رفتار بشر می‌داند. انسان در دیدگاه فروید موجودی انباشته از غرایز و نیازهایی است که چاره‌ای جز تن دادن به آنها ندارد. انسان فرویدی برای نجات خویش از تنگناهای غریزی جنسی، چاره‌ای جز ارضای کامل نیازهای غریزی پیش پای خود نمی‌بیند. بررسی دیدگاه جنسی محور فروید، ایجاب می‌کند که خواهش‌ها و تمایلات جنسی برای گریز از سرکوب شدن و ایجاد عقده‌های روانی، اخلاق و فضایل انسانی را تحت‌الشعاع خود قرار دهند.
 
به عقیده فروید محرومیت‌های برخاسته از اخلاق جنسی کهن موجب پدید آمدن عقده‌های روانی در فرد می‌شود و این همه ناراحتی‌ها و بدبختی‌های بشر بر سر این محرومیت‌ها و ممنوعیت‌ها است. تصویر فرویدی از انسان به مراتب حیوانی تر از تصویری است که داروین از انسان ارایه داد؛ هم‌چنان که بسیار ماشینی تر از تصویری است که رفتارگرایان از آدمی ارائه دادند.
 
لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ (تین، 4) این آیه به طور صریح بر آفرینش انسان در احسن تقویم تاکید می‌کند، یعنی بهترین و نیکوترین حالت و ساختار. این بیان قرآنی، با دیدگاه فروید که انسان را صرفا مجموعه‌ای از غرایز و نیازهای غریزی می‌داند، در تضاد کامل است. قرآن، بر خلاف فروید، به جنبه‌های روحی، عقلانی و معنوی انسان توجه دارد و انسان را موجودی فراتر از غرایز حیوانی معرفی می‌کند.
 
احسن تقویم، نشان‌دهنده کرامت ذاتی و جایگاه والای انسان در نظام آفرینش است. این کرامت، به انسان یک منزلت برتر نسبت به سایر مخلوقات می‌دهد. این در حالی است که  نظریه فروید که انسان را به عنوان موجودی غریزی و اسیر امیال جنسی تقلیل می‌دهد، کرامت و جایگاه والای انسان را نادیده می‌گیرد.
 
جمع‌بندی تحلیل مکاتب مطرح شده غربی با وجود اختلافات در مبانی، اهداف و اصول نشان می‌دهد این مکاتب عموما -بر خلاف مکاتب اگزیستانسیالیستی که شان انسان را تا حد خدایی بالا می‌برد- در یک چیز مشترک هستند و آن فروکاستن شان انسان از مقام انسانی است که از طرف پروردگار و خالق انسان و جهان به او داده شده است. در واقع این مکاتب انسان را در حد غرایز حیوانی و ماشین صنعتی پایین آورده و او را گاه موجودی محصور در لذت‌های حیوانی به ویژه لذت جنسی معرفی می‌کنند.
 
مکاتب تربیتی غربی با تمرکز بر ابعاد مادی و دنیوی انسان، نمی‌توانند به طور کامل نیازهای انسان را برآورده کنند. این مکاتب با رویکردهای تقلیل‌گرایانه، انسان را به موجودی مادی و فاقد ابعاد متعالی فروکاسته‌اند. انسان‌شناسی قرآنی، با تأکید بر فطرت الهی، ابعاد روحی و معنوی، اختیار و مسئولیت انسان در برابر خداوند، الگویی جامع و متعادل برای تربیت ارائه می‌دهد.
 
در نظام تربیتی قرآنی، انسان به عنوان خلیفة الله، جایگاه والایی دارد و هدف از تربیت او، قرب الهی و دستیابی به کمال معنوی است. مکاتب تربیتی غربی با تأکید بر آزادی مطلق و بدون چارچوب، فرد را در بحران هویت و اضطراب رها می‌کنند. در حالی که قرآن با ارائه دستورات الهی، به زندگی انسان معنا و هدف می‌بخشد.
انتهای پیام
captcha